رئیس کمپانی. مدیر شرکت. (فرهنگ فارسی معین) : دیشب آمده اند در خانه کمپانی باشی سر خودش و سر پسر و یک کنیزش را بریده اند. (امیر ارسلان، از فرهنگ فارسی معین)
رئیس کمپانی. مدیر شرکت. (فرهنگ فارسی معین) : دیشب آمده اند در خانه کمپانی باشی سر خودش و سر پسر و یک کنیزش را بریده اند. (امیر ارسلان، از فرهنگ فارسی معین)